گفت‌و‌گو با کارگردان مستند «همسفر» به مناسبت آغاز سال نوی میلادی

وقتی مکانیک ارمنی جهادگر انقلابی شد

محمدحسین حیدری عکاس پیشکسوت دفاع‌ مقدس در گفت‌وگو با جام جم از اهمال کاری‌های مسئولان فرهنگی و بی‌تدبیری‌های آنان می‌گوید

درگیر لقمه روزانه‌مان شده‌ایم 

هرکس تاریخ هنر انقلاب اسلامی به‌خصوص در حوزه عکس را مرور کرده باشد، با نام و آثار محمدحسین حیدری آشناست. این هنرمند اصفهانی، از عکاسان با سابقه و با تجربه دفاع‌مقدس و از پیشکسوتان حوزه اندیشه و هنر اسلامی است و سال‌ها در سمت‌های مختلفی چون مدیرعاملی انجمن عکاسان، مدیریت انجمن عکاسان انقلاب و دفاع‌مقدس و دبیری سرویس عکس روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها فعالیت داشته است.
هرکس تاریخ هنر انقلاب اسلامی به‌خصوص در حوزه عکس را مرور کرده باشد، با نام و آثار محمدحسین حیدری آشناست. این هنرمند اصفهانی، از عکاسان با سابقه و با تجربه دفاع‌مقدس و از پیشکسوتان حوزه اندیشه و هنر اسلامی است و سال‌ها در سمت‌های مختلفی چون مدیرعاملی انجمن عکاسان، مدیریت انجمن عکاسان انقلاب و دفاع‌مقدس و دبیری سرویس عکس روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها فعالیت داشته است.
کد خبر: ۱۴۸۳۵۵۷
نویسنده علی مظاهری - روزنامه‌نگار

او که دارای مدرک درجه یک هنری از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت علوم تحقیقات و فناوری و نشان عالی هنرهای تجسمی فجر است، چندین عنوان کتاب عکس نفیس از آثار دوران جنگ تحمیلی به چاپ رسانده و در آموزش عکاسی و مدیریت و برنامه‌ریزی برای رشد این هنر، نقشی فعال داشته است. 

پس از دوران دفاع‌ مقدس هفت نفر از عکاسان فعال انقلاب و دفاع‌مقدس از جمله شما «هیات مؤسس انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس» شدند تا گردآوری، ساماندهی و بهینه‌سازی آثار تصویری و عکس‌های این حوزه را پیگیری کنند‌؛ این روند شکل‌گیری و ادامه کار را بازگو می‌کنید؟
نخست قرار نبود سازمان عریض و طویلی باشد؛ کار را چابک و جمع‌و‌جور آغاز کردیم اما با طرح عکاسی‌محور «چهره روستا» خواه‌ناخواه این انجمن گسترش یافت و حوزه بیشتری را پوشش داد. وقتی که دولت برای روستاییان کارت بیمه سلامت طراحی کرد، تهیه عکس از ویژگی‌های این برنامه بود. انجمن، طرح چهره روستا را داد و برنامه‌ریزی کردیم تا عکاسان به روستاها بروند زیرا آمار وقت جمعیت روستاییان 22 میلیون بود و آمدن و رفتن‌شان به شهر در یک بازه محدود زمانی، علاوه بر هزینه، تبعاتی خواه‌ناخواه به‌بار می‌آورد. مثلا در نظر بگیرید فقط یک‌بار رفت‌و‌آمدشان به شهر 44 میلیون سفر می‌شد. با بسیج و سازماندهی پنج‌هزار عکاس از سوی انجمن و اعزام‌شان به روستاها، عملا نخستین کار جمعی و منظم انجمن، شکل عملیاتی به‌خود گرفت که همچنین تیپ‌نگاری جامعی از همه مردم و قومیت‌ها در سرتاسر کشورمان را تهیه کرد. بیش از بیست سال کوشش انجمن با حمایت بنیاد فرهنگی روایت فتح به گردآوری و ساماندهی و بهینه‌سازی بیش از سه‌و‌نیم میلیون فریم آثار حوزه انقلاب و دفاع‌مقدس با مالکیت افراد حقیقی، موسسات، یگان‌ها و... در گنجینه انجمن از سراسر کشور، از رهگذر اعتمادسازی و با همکاری هنرمندان عکاس گردآوری شده و نگهداری می‌شود. 

چگونه برنامه‌ریزی شد تا کار و کوشش این انجمن، نمود حرفه‌ای داشته باشد؟
در این راستا علاوه بر راه‌اندازی و برگزاری نمایشگاه‌های پرشمار در سطح کشور از نمایشگاه‌های فاخر در گالری و موزه‌ها تا نمایشگاه‌هایی برای آشنایی مردمی، عکس‌ها و آثار هم در شمارگان بالا رونوشت‌برداری و پخش کشوری می‌شد. مجموعه کتاب‌های جنگ تحمیلی هم در شش جلد که در زمان جنگ با روایت تاریخی از عکس‌های دوران دفاع‌مقدس منتشر شد، در انجمن ادامه پیدا کرد که این نگاه به دفاع‌مقدس با یادآوری ویژگی‌ها و اهمیت آن، کتاب‌هایی با محوریت موضوعی تدوین و منتشر شدند. نخستین کتاب از این‌گونه «زن در دفاع مقدس» بود. دو کتاب عکس دیگر با عنوان‌های خرمشهر و شهدا هم به این مجموعه افزوده شد. آزادگان و آبادان دو عنوانی هست که در‌حال تولید محتوا هستند. سپس کتاب‌های استانی را دست گرفتیم که ساماندهی و گردآوری این آثار پراکنده در سراسر کشور برای جلوگیری از فرسایش و نابودشدن‌شان است که در این حوزه از استان‌ها چهار کتاب منتشر شده است. خروش لاجوردی برای استان اصفهان در دفاع مقدس، حماسه الوند برای استان همدان، دلاوران برای استان کرمانشاهان و قائمون برای استان سمنان. 

بخشی از انتشارات عکاسانه را به مجموعه آثار فردی عکاسان انقلاب و دفاع‌مقدس هم اختصاص دادید؟
بله، این مجموعه تاکنون دوازده عکاس و آثارشان را پوشش داده‌؛ علی فریدونی، سعید صادقی، ساسان مویدی، بهرام محمدی‌فرد، محمدحسین حیدری، کاظم اخوان، احمد علیزاده، مریم کاظم‌زاده، احسان رجبی، سعید حاجی‌خانی، در حوزه دفاع‌مقدس و کتب «تبادل» و «زمان سخت»، که حوزه مقاومت را شامل می‌شود به آثار آقایان سعید و وحید فرجی و محسن راستانی اختصاص دارد. در حوزه انقلاب هم از آثار عکاس فرانسوی میشل سِتبون که دوران انقلاب در ایران بود سپس به فرانسه رفت و همراه با امام به ایران آمد، مجموعه آثار این عکاس که شهرتش به گونه‌ای با انقلاب ما گره خورده، با نام «روزهای انقلاب» منتشر شده که کتاب ارزشمندی در خصوص انقلاب به شمار می‌رود. 

بی‌مهری به هنرمندان انقلاب و دفاع‌مقدس گاهی تا جایی شدت می‌یابد که ناظر منصف و بی‌طرف به این باور می‌رسد که دست‌هایی پنهان برای به انزوا راندن و دلسرد‌ساختنِ هنرمندان راستین و البته با نگره انقلابی و متعهد در کار است؟ مثلا یکی از هنرمندان دفاع‌مقدس بخشی از آثارش را در اعتراض به بی‌توجهی‌های مستمر دست‌اندرکاران مسئول، در پیش چشم رسانه‌ها نابود کرد؛ در حالی‌که خارجی‌ها بخشی از آثار او را در حوزه دفاع‌مقدس کتاب کردند و برپایه یکی از عکس‌هایش تندیس یادبود در آستانه دادگاه لاهه ساختند. 
در پاسخ به این پرسش جا دارد روشن کنم که درباره کوشش‌های انجمن آثار دفاع مقدس، آن آمار و گزارشی که خدمت شما و خوانندگان روزنامه دادم، با تاسف می‌گویم: همه این تلاش‌ها و کارهای یادشده «همت فردی» بوده است! به عبارتی، اگر همان هیات موسس در این حوزه با ایثار و خودگذشتگی کار نمی‌کردند، اصلا چنین‌کاری با این ابعاد و نتایج شکل نمی‌گرفت و انجام نمی¬شد یعنی یک دستور سازمانی و زیربنای برنامه‌ریزی شده با پشتوانه فکری و مالی وجود نداشته و به‌قول شما کسانی که در سازمان‌ها و ادارات چنین‌کارهایی به‌عنوان وظیفه‌شان تعریف و پیش‌بینی شده در این امر کوشایی ندارند. از سازمان و بنیاد حفظ آثار تا وزارت ارشاد و نیروهای مسلح در اصل همین وظیفه‌ای را دارند که این بچه‌ها در انجمن پیش گرفتند و به جایی رساندند اما آنها درگیر یک‌سری موارد اداری هستند و دچار نوعی روزمره‌گی‌اند! 

برخی از کارشناسان معتقدند نوعی نفوذ خزنده پنهان احساس می‌شود که می‌کوشد هنرمندان متعهد تأثیرگذار را دلسرد و منزوی کند تا آرمان‌های انقلاب و دفاع‌مقدس نه منتقل گردد نه دیده شود! شما هم به این معتقدید؟
ببینید در‌خصوص این سؤال بگویم که من تا این بخش از ماجرا را نخوانده‌ام و هنوز کلاس اول ماجرا هستم‌ اما اتفاقی که درواقع بیشتر به آن باور دارم همین است که با دیدگاهی البته خوشبینانه! می‌توان گفت اهمال‌کاری می‌کنند، وقتی سازمانی عنوانی دارد یعنی براساس اندیشه و ایده‌ای به‌وجود آمده پس باید دست‌کم با عنوان خودش همگرایی داشته باشد اما متاسفانه وظیفه اصلی‌شان که برایش بودجه می‌گیرند همچنان روی زمین مانده و در پایان سال که به کارنامه‌شان می‌نگری درمی‌یابی انگار هیچ اتفاقی نخواسته در حوزه فرهنگ پیش بیاید و شکل بگیرد! در کشور‌مان امکانات و منابع زیادی داریم که متاسفانه از آنها نه تنها استفاده بهینه که حتی استفاده هم نمی‌شود! ما در حوزه عکس فرض را بر این گذاشته‌ایم که اگر این آثار از بین برود بخش مهمی از تاریخ تصویری کشور از بین می‌رود؛ بنابراین در گام نخست، وظیفه خودمان را حفظ و بهینه‌سازی و نگهداری این آثار تعریف کردیم تا از رهگذر تبدیل به قالب¬های مورد پذیرش رایانه، ماندگار شوند؛ زیرا همه می‌دانیم که بخشی از این اسلاید، نگاتیو و عکس‌های برهه‌های تاریخی مهم کشور اکنون در دسترس خودمان نیست و از کشور خارج شده است. بیشتر تلاش ما در بازه کنونی همین حفظ آثار و نگهداری‌شان در داخل کشور و جلوگیری از روند فرسایشی این آثار است. اگر امروز شخصی نوعی بلد نیست و نمی‌تواند از این آثار بهره لازم را ببرد و استفاده کند، از سواد کم و بینش نارسای خودش است‌ اما همین حفظ، بهینه‌سازی و نگهداشت چنین آثاری در داخل کشور به این معناست که امکان دارد فردا‌روزی یک قوه عاقله بتواند، بخواهد و پیشنهاد بدهد که در موضوعات الف، ب و... می‌شود از این عکس‌ها بهره برد و تاثیر گذاشت اما اگر به این داشته‌ها رسیدگی نکنیم چه داریم. چاپ کتاب‌ها و برگزاری نمایشگاه از سوی انجمن در راستای نشان‌دادن نمودی از همین داشته‌ها و دارایی‌های گنجینه تصویری انجمن بوده است. وگرنه وظیفه اصلی ما به‌ویژه در گام‌های نخست، چندان شاید ناظر به نشر کتاب نبوده. جالب آن‌که در روند گردآوری و بهینه‌سازی به ما هشدار می‌دادند که چه می‌کنید انگار که روزانه باید گزارش کارمندانه رد می‌کردیم! اما وقتی بخشی از آثار چاپ و منتشر شد تا ببینند آثاری که تاکید داریم باید حفظ شوند، چنان ارزندگی و برازندگی ویژه‌ای را به‌راستی دارا هستند. 

سراغ هنرمندان و کارهای استانی رفتید‌؛ که از هنرمندان حرفه‌ای در پایتخت معمولا چنین توجهی سرنمی‌زند؟
برای این که در استان‌ها متاسفانه آثار پراکنده و ناشناسا هستند و برخی استان‌ها نیز موقعیت‌شان ویژه است مانند استان‌های جنوبی که در آن به‌خاطر دما و آب و هوا مسلما فرسایش آثار روند سریع‌تری دارد و حضور استانی ما به فرآیند کار سرعت بیشتری می‌دهد و اگر در توان‌مان بود در هر منطقه‌ اقلیمی، انجمنی را راه‌اندازی می‌کردیم تا این آثار هرچه سریع‌تر جلوی روند تخریب‌ و فرسایش‌شان گرفته شود و به قالب ماندگار و مانایی دربیایند؛ حالا پس از آن هر بهره و کاربردی انتظار داشتند، که شاید از نگاه و کار ما فراتر باشد می‌توانند با حفظ حقوق صاحبان و پدیدآورندگان آثار انجام دهند. وظیفه ما در اصل انجام گرفته زیرا در مرحله کنونی کوشش داریم فرسایش‌شان را متوقف و احیاشان کنیم. 
باید بگویم در حوزه فرهنگ متأسفانه درگیر لقمه روزانه‌مان شده‌ایم و در واقع برای آینده‌مان درست فکر نمی‌کنیم! این که انجمن برای چاپ کتاب فراتر از وظیفه‌‌اش کوشید به این خاطر بوده که عکس سندی مهم است و زبانی بین‌المللی و رشته ارتباط جهانی که هرکسی با هر سطح بینش و آگاهی می‌تواند از عکس برداشت‌هایی داشته باشد و نیازی به مترجم و میانجی ندارد. اگر این سند و اعتبار را بتوانیم در زمین آماده¬ای قرار بدهیم تااز آن استفاده بهینه شود و بهره مؤثر برده شود، رسالت فرهنگی خودمان را انجام داده‌ایم و در غیر این صورت سرنوشت‌مان همانند دیگر هنرها می‌شود. متاسفانه ما همه‌مان درگیر نان روزانه‌مان شده‌ایم ولی برداشت من این است که مجموعه‌های کلان و مؤثری که برای فرهنگ و فرهنگسازی تصمیم‌گیرنده و مرجع اصلی هستند، اغلب اهمال کاری می‌کنند. 

زمانی به سازمان‌های مؤثر در فرهنگ در سطح کلان، نگاهی ویرانگر تزریق شد که هنوز هم آثار ویرانگرش هست یعنی نگاه کمی‌گرا و آمارگرا، همچنین فقدان چشم‌انداز آینده‌نگر زیرا کارهای فرهنگی و فرهنگ‌پرور بسیار دیربازده هستند، چرا همین هجمه فرهنگی را عمدا نمی‌بینیم؟
هرچند سخنم تکرار می‌شود اما باز در خوشبینانه‌ترین حالتش این است که فقط مدیران فرهنگی اهمال می‌کنند اما مدیران فرهنگی ما متأسفانه از فرهنگ و موقعیتش شناخت کامل و جامع و در برخی موارد حداقلی هم ندارند چه رسد به استفاده درست و آگاهانه از موقعیت‌های فرهنگی و بسیار متأسفانه باید گفت در حوزه فرهنگ برای انتخاب و گزینش مدیر هیچ شاخص و سنجه درستی نداریم و یا اگر هم هست اجرا نمی¬کنیم! گاهی به دوستان عرض می‌کنم مثلا یک نفر برای تزریقات قرار است به درمانگاهی در روستایی مرزی اعزام شود دست‌کم گواهینامه آموزش تزریقات از او می‌خواهند اما در اینجا مدیر‌کل فلان حوزه فرهنگی با مدرک بسیار نامرتبط منصوب می¬شود! اگر به‌زعم اینکه آدم خوبی است منصوب شده من می‌روم پشت‌سرش نماز هم می‌خوانم اما او نباید مدیر فرهنگی شود که هیچ آگاهی حداقلی از فضای فرهنگ و الزامات و ناگزیری¬هایش ندارد! کسی که قرار است کار فرهنگی بکند باید سواد فرهنگی داشته باشد و بتواند درک کند که خرج‌کردن برای زیربناها و داشته‌های فرهنگی هرگز هزینه به شمار نمی‌آید بلکه سرمایه‌گذاری است یعنی مثل همه‌جای دنیا با چشم سرمایه‌گذاری به فرهنگ بنگرند‌؛ سرمایه‌گذاری درازمدت. 
با چنین نگاهی، دیگر به عایدی‌های زودرس ریالی و دلاری و آمار سر ماه آن اهمیت نابخردانه داده نمی‌شود. کار فرهنگی باید بر روی جامعه و نسل و افراد اجتماع تاثیر سازنده و سالم بگذارد نه که مدیر فرهنگی بیندیشد باید از کار فرهنگی، آورده به دست بیاورد! یا زودبازده باشد. درست است که کار فرهنگی وقتی به درآمدزایی برسد بسیار عالی است اما نخست بایستی مردمان را به سطحی ارتقا داده باشیم که اتفاق مهمی مانند پول خرج‌کردن برای خرید فرهنگی در زندگی روزانه¬شان رقم بخورد و همیشگی شود‌؛ یعنی خرید آثار خلاقه فرهنگی از نیازهای زیستی‌شان باشد اما وقتی شخصی دنبال نان روزانه‌اش است چگونه می‌تواند برای کتاب عکس هزینه کند که قیمت تمام‌شده آن بیش از یک میلیون تومان است‌؛ هرچند عکس¬های رخداد ملی، میهنی و مهمی مانند دفاع‌مقدس باشد! وظیفه نهادهای فرهنگی اینجا روشن است که باید مراتب دیدن عکس‌ها را برای کسانی سهل و آسان بکند که توان دستیابی به چنین منابعی را ندارند. چگونه و راهکارش و چطورش را منِ حیدری نیز که می‌کوشم وظیفه‌ام را درست انجام بدهم، شاید کاملا ندانم زیرا وظیفه فعلی و مهم امروز همانندان من همان نجات‌دادن این آثار از نابودی است. باید کسانی دیگر کمک کنند، پژوهشگران، خبرگان حوزه فضای مجازی، بازاریابان محصولات فرهنگی، گالری‌داران و غیره برای بهره‌‌برداری از این سرمایه فرهنگی و داشته‌های یگانه، فکرهای خلاقه و برنامه‌های کاربردی همه‌جانبه پیشنهاد بدهند زیرا این عکس‌ها بخش مهمی از تاریخ تصویری کشور ماست. 

جالب است درباره تاریخ تصویری انقلاب و اهمیتش به یاد داریم درباره عکس همافران که یک سند بسیار مهم و مؤثر انقلاب است، همین چندسال پیش جدالی زرگری همانند موج راه‌اندازی شد با این ادعا که عکس یادشده برساخته است و چنان نبوده و نشده‌؛ وقتی درباره چنین سند مهم و تاییدشده‌ای چنین مرموزانه و بدخواهانه‌ ایجاد شک‌ می‌کنند، آیا می‌شود درباره شماری رخدادهای مهم و بنیادی چنین نکنند؟ 
بله، همان عکس به‌راستی یک سند مهم از یک بازه تاریخی ویژه است که مرحوم عبدالحسین پرتوی ثبت کرده. این عکس آن‌قدر مهم و تعیین‌کننده بوده که وقتی منتشر می‌شود، مکالمه¬ای غیرمستقیم میان بختیار و حضرت امام راحل(ره) پیش می‌آید؛ یعنی بختیار آن عکس را تکذیب می‌کند و امام راحل(ره) تایید می‌کنند و فردای همان‌روز بود که روزنامه کیهان کنتاکت‌های آن عکس را چاپ می‌کند و... به باور من، همان یک عکس توانست روند پیروزی انقلاب را دست‌کم شش‌ماه جلو بیندازد. وقتی که آثاری با چنین ارزشی و تاثیری این چنین غریب‌اند‌، دیگر فضای نامناسب را خودتان دریابید. 
دقت کنید که این عکس آیا به کدام‌یک از گنجینه‌ها یا موزه‌های خارج کشور رفته! ما بر روی چنین داشته‌هایی با این ارزش و جایگاه متاسفانه سرمایه‌گذاری درست نمی‌کنیم. وقتی روشنگری نمی‌کنیم و اهمال وجود دارد... فکر کن اتفاقات دوران دفاع‌ مقدس و اصلا تاریخ پرفراز و نشیب این بیش از چهل سال انقلاب ما را در نظر بگیرید که هرکدام از این پیشامدها براستی می‌توانست یک کشور را به‌هم بریزد و نابود کند و نظامش را فرو بریزد، هر‌کدام به تنهایی‌؛ با پشت‌سر نهادن این فراز و نشیب‌ها همچنان به لحاظ اندوخته‌های تصویری و داشته‌های این‌چنین به‌ویژه عکس، روز‌به‌روز در‌حال عقبگرد و پسرفت هستیم. 
آیا از اتفاقات همین سه‌چهار سال اخیر یک سند تصویری درست و رسا تهیه کرده‌ایم! همین تیپ¬ها و آدم‌هایی که در شهر می‌چرخند با این همه امکانات تصویری که هست و دوربین در هر دستی وجود دارد، متاسفانه به‌عنوان یک پروژه ویژه و درست درباره فرهنگ امروز جامعه هیچ کار تعریف‌شده و روشنی در دست انجام یا تهیه نداریم! متاسفانه همچنان داریم کوتاهی می‌کنیم. 

از هنرمندانی یاد کنیم که از شدت اهمال‌کاری‌ها و بی‌مهری‌ها به‌راستی دیگر بریده‌ و عزلت گزیده‌اند. 
من از جهت دیگری اجازه بدهید بگویم، ببینید! در همین مجموعه آثاری که منتشر کردیم کار آقای علی فریدونی را مثال می‌زنم. او یک مجموعه‌ای کار کرده که آن هواپیمای کویتی وارد فرودگاه مهرآباد می‌شود و تروریست‌ها انفجار راه می‌اندازند و اتفاق‌هایی که در اطراف همان هواپیماربایی فقط می‌افتد‌؛ شما دقت کن! عکس‌هایی که ایشان از این دو رخداد گرفته (آذرماه و مردادماه 63) اگر هر عکاسی در هر گوشه دنیا فقط چند تک‌عکس از این ماجرا می‌گرفت، به‌راحتی می‌توانست سرنوشتش را به لحاظ اقتصادی و درآمد کاملا دگرگون بکند! و می‌دانید که از این نوع رخدادها در کشورمان کم نداریم. شما که در جریان هستید ماجرای آقای عبدالحسین پرتوی که سالیان آخر عمرشان بر ایشان چه گذشت!

مسئولان واقعا چشم‌شان را بر روی این عکاس تأثیرگذار انقلاب بسته بودند؟
همه کارنامه ایشان را نمی‌گویم فقط همان یک عکس همافران و امام را می‌گویم که هرکجای دنیا اگر این یک عکس از سوی یک آژانس حرفه‌ای پخش می‌شد الی‌الابد با هربار استفاده و انتشار و یادآوری، درصدی از درآمدش به عکاس داده می‌شد که برای تامین زندگی‌اش کافی و بسنده بود. از این چهره‌ها جالب است که در کشورمان کم نداریم! متاسفانه اما وقتی موضوع فرهنگ و آثار تاثیرگذار فرهنگی مطرح می‌شود، همان مجموعه‌هایی که وظیفه‌شان است، درست کار نمی‌کنند. به همین خاطر اگر هنرمندی به جایی دسترسی داشت فبها ولی اگر نتوانست و دسترسی به‌جایی که باید نداشت به این نتیجه می‌رسد که به قول شما برود کارهایش را آتش بزند. او چرا دسترنج یک عمرش را آتش می‌زند؟ زیرا دیگر به مرحله‌ای رسیده که احساس می‌کند هیچ‌کسی ارزش این‌کار را نمی‌داند! خودسوزی می‌کند تا دستکم شاید یک کسی یکه بخورد و بپرسد ماجرا چه بوده! 

فرهنگ بنریسم جوابگو نیست
در درجه نخست بایستی هر کسی وظیفه‌اش را درست انجام بدهد. در حوزه فرهنگ ما واقعا یک نقیصه بزرگ داریم که آدم‌هایی وظیفه تصمیم‌گیری دارند که متاسفانه فرهنگی نیستند! باید برای این چاره‌ای اندیشید و نمی‌دانم چه‌کسی مسئول¬اش است! باید کسی که می‌خواهد کار فرهنگی در سطح کلان بکند باید درایت و ژرفابینی و نگاه فرهنگی در این حوزه داشته باشد. در رخدادهای فرهنگی و غیرفرهنگی کشور ما بیشترین سود دارد به جیب مجموعه‌های چاپ بنر می‌رود! چاپ بنر را در ماجرای شهادت رئیس‌جمهور درنظر بگیرید!‌ در کشور هزاران هزار بنر زدند ولی دریغ از این‌که دو‌سه تا فیلم سینمایی مانند دیگر کشورها بسازند یا کتاب درست‌وحسابی از خدمات این چهره با سند و دلیل متقن منتشر کنند با کار پژوهشی درست بدون حب و بغض. هزینه میلیاردی فقط یک استان برای چاپ بنر اگر صرف کار پژوهشی درست شود، لایه‌های زیرین اجتماع تعالی می‌یابد زیرا دیگر این فرهنگ بنریسم و تبلیغ از این رهگذر به‌خاطر عادت‌کردن چشمان مردم هیچ توجهی را جلب نمی‌کند. باید توجه شود که تاثیر این همه چاپ مناسبتی بنر چه‌تاثیری در مردم و ذهن و بینش‌شان دارد؛ سوگند به‌خدا که دیگر تاثیری نمی‌گیرند!

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
روایت اول، شرط پیروزی

در گفت‌وگو با دکتر سیدمرتضی موسویان، ضرورت و اهمیت داشتن دکترین در رسانه و دلایل قوت و ضعف رسانه‌های داخلی و معاند را بررسی کرده‌ایم

روایت اول، شرط پیروزی

مجرمان در قاب شوک

در گفت‌وگو با تهیه‌کننده مستند معروف شبکه سه اولویت‌های موضوعی فصل جدید بررسی شد

مجرمان در قاب شوک

نیازمندی ها